رامتين.ر
فهرست دوستان
      صفحه 1 از 1 ( 4 دوست)  < 1 >  
از نگاه ديگران

نظري در مورد اين كاربر ارسال نشده است.


مشخصات
رامتين.ر
وبلاگ : اسير خاک تبعيد
پارسي يار : رامتين.ر
رامتين.ر

نام: رامتين.ر
نام مستعار: مفمل بچه
جنسيت: مرد
استان محل سكونت: تهران
شهر: تهران
زبان: فارسي
تاريخ تولد: 25 / تير / 1362
سن : 41 سال و 2 ماه و 25 روز
تاريخ عضويت: 84/1/29
سن وبلاگ : 19 سال و 5 ماه و 23 روز
وضعيت تاهل: مجرد
شغل: خبرنگار
تحصيلات: فوق ديپلم
وزن: 75
قد: 183

لينك مورد علاقه: mafmal.blogfa.com

لينك مورد علاقه: mafmal.blogsky.com

لينك مورد علاقه: mafmal.mihanblog.com

درباره خودم: روزها و روزها گذشته است ، روزهاي زندگي ... روزهاي رفته ... و امروز من از تمام اين روزها پشيمانم ... پشيمانم و خوشحال ، خوشحال که هنوز مي توانم برگردم و به آنچه کرده ام نگاه کنم ، به آنچه گفتم ، به آنچه نوشتم ... و امروز تنها ، تنها مي خواهم که گاهي ، در سکوت ، با صبر ، نجوا کنم ... نجوا ... مثل تمام دعاهاي زير لب ... دلم مي خواهد نجوا کنم ، تمام دعاهايي را که آموخته ام ... اين روزها دوست دارم از من واژه هاي معلق را در هوا بگيري و بشنوي. دوست دارم مرا بشنوي ( مثل شعرهايم ) که مصرع مصرع شکل مي گيرم...نوشته مي شوم . زياد شد . زياد شد و کلمه چه مي آورد با خود جز تيرگي ، جز کژتابي . جز پشيماني . پشيماني از تمام کلماتي که از من بود و درباره من بود و مي گفت من و مي خواند من . پشيماني از هر چه که حديث نفس بود و حتا آن قدر شجاعانه نبود که اين من را زير هزار اسم ديگر پنهان نکند
توضيح: من عاشق باران پاييزم . مي خواهم بنشينم و فقط نگاه کنم به پنجره اي که بيرون پنجره اش دانه دانه باران بکوبد روي شيشه ... دلم مي خواهد يک روز برايت تنها بنويسم نامه را تنها لحن ، لحن نويسنده نوشته است که بالا مي برد ، لحن خواننده اش وقتي که خوانده مي شود ، لحن صدايي که مثل آب چشمه ، چشمه اي سخت دور افتاده و تنها از دل کوه بيرون مي آيد . صدايي که از ميان سينه انساني بيرون مي آيد ، آبي که گذر از آن همه سنگ ، هر چه را داشته از او گرفته ، هر چه را جز خلوص آبي که در آن هيچ چيز نيست ... هيچ ...
بهترين حرف: روزي به کمال فکر مي کردم ، کمال هر چيز ، کمال بودن سيبي که در دستان من است ، کمال بودن اين کاغذ ، کمال بودن اين کلمات ، کمال بودن اين لغات ، اين جمله ها ... شايد کمال بودن اين کلمات خوانده شدنشان است توسط تو اما من حتي براي گفتن به تو نمي نويسم ، من در مقابل تو جز براي شنيدن ننشسته ام و خوب مي دانم که براي شنيدن راه چندان مناسبي را اختيار نکرده ام . اين نوشته ها تنها تلاش براي تقسيم تمامي آن چيزهاي بسيار اندک و بسيار کوچکي است که در گذر روزها به دست آمده . اين نوشته ها تنها تلاش بي رمقي است براي تقسيم هر آن چه که او داد و حتي هر آن چه که گرفت . اين نوشته ها تقلاي بي فرجامي است در تقسيم لبخند محو و کم رنگي که زندگي بعد روزها نبرد ، نبرد نا برابر و بي حاصل ، در انتهاي قلبم به من بخشيده ...


ParsiBlog.com ® © 2010